میدانم که چشم امید به مردمان زمانه دارید…
شاید که برخلاف آنچه در مدینه رخ داد، ما دست بیعت به سوی فرزند دلبند شما دراز کنیم و از این پس سرنوشت تاریخ را جور دیگری بنگاریم…….
میدانم که اگر نفرین شما، در آن روزگار گریبانگیر امّت پیامبر نشد، به امید روزی بود که عدّهای از همین امّت برخیزند و حق از دست رفتۀ خاندان عصمت را به دست برحق خلیفةالله بسپارند…
شاید در همان دوران رنج و سختی هم، به امید فرزندتان، مهدی امّتها و منجی موعود، چشم از صحابیان دیروز و غاصبان امروز فرو بستید…
ولی نمیدانم چه شد که در هنگامۀ ادّعای یاری شما، در رنگارنگ دنیامان غرق شدیم و غافل از هرچه که باید طوق گردنمان میکردیم…
حال با همان دستان خالی و با همان محبّتی که خداوند در دلمان نهاده است، بر در خانۀ شما میکوبیم….
ما که دیگر از خودمان بردیم…. شما برایمان دعا کنید!
فرم در حال بارگذاری ...